loading...
توبگو
آخرین ارسال های انجمن
امید بازدید : 156 پنجشنبه 03 اسفند 1391 نظرات (2)


کلاه آسیابان (حکایت)

شخصی در آسیابی منزل کرد و به آسیابان گفت سحر مرا بیدار کن چون خوابش برد آسیابان کلاه او را برداشت و کلاه خودش را بر سر او گذاشت و سحر او را بیدار کرد.

چون قدری راه آمد و روز روشن شد به لب جویی رسید نظر در آب کرد و دید که کلاه آسیابان بر سر اوست گفت: من به او گفتم که مرا بیدار کن او خودش را بیدار کرد مراجعت کرد و با آسیابان مخاصمه می کرد که چرا مرا بیدار نکردی.

منبع:روزنامه خراسان

امید بازدید : 157 پنجشنبه 03 اسفند 1391 نظرات (0)


فراست قاضی (حکایت)

حکایت,حکایت جالب,حکایت فراست قاضی

دو نفر دعوی به محکمه قاضی نظام الدین بردند. هر یک از آن ها مدعی بود که دستار از آن اوست.

قاضی با فراستی که داشت بر یک نفر بدگمان شد و او را گفت: برخیز و دستار را ببند چنان که عادت توست.

آن مرد ببست و چیزی زیاده آمد. دیگری را بفرمود تا ببست و راست آمد، حکم کرد که دستار از این مرد است که راست بست و بعد از تحقیق بلیغ و تهدید کاذب اقرار کرد به کذب خود و قاضی او را از کذب توبه داد.

 

منبع:khorasannews.com

امید بازدید : 140 پنجشنبه 03 اسفند 1391 نظرات (0)


سه پله بالاتر (حکایت)

حكايت, حکایت سعدی, حکایت کوتاه

 ابن جوزی یکی از خطبای معروف بود. روزی بالای منبر که ۳ پله داشت برای مردم صحبت می کرد زنی از پایین منبر بلند شد و مسئله ای پرسید.ابن جوزی گفت: نمی دانم.

زن گفت: تو که نمی دانی پس چرا ۳ پله از دیگران بالاتر نشسته ای؟ او جواب داد: این سه پله را که من بالاتر نشسته ام به آن اندازه ای است که من می دانم و شما نمی دانید و به اندازه معلوماتم بالا رفته ام. اگر به اندازه مجهولاتم می خواستم بالا روم، لازم بود منبری درست می شد که تا فلک الافلاک بالا می رفت.

 

منبع:khorasannews.com


امید بازدید : 139 پنجشنبه 03 اسفند 1391 نظرات (0)




شخصی می‌گفت: روزی به عیادت یکی از فضلا که بیمار بود رفتم و چون نزد او نشستم و پرسش احوال او کردم، به او گفتم خدا را شکر کن و حمد بجا بیاور. تبسم نمود و گفت: چگونه شکر کنم و حال آنکه خدای تعالی فرموده است: « و لئن شکرتم لازیدنکم» یعنی: شکر بکنید همانا زیاد می‌کنم برای شما ... و می‌ترسم اگر شکر او کنم بر بیماری من بیافزاید!

 

(کشکول منتظری یزدی)

منبع:kashkoolat

امید بازدید : 194 پنجشنبه 03 اسفند 1391 نظرات (0)



حکایت همسایه فضول

 

حکایت,حکایت های جالب,حکایت همسایه فضول

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسباب کشی کردند. روز بعد هنگام صرف صبحانه زن متوجه شد که همسایه اش در حال آویزان کردن رخت های شسته است.

رو به همسرش کرد و گفت: لباس ها را چندان تمیز نشسته است. احتمالا بلد نیست لباس بشوید شاید هم باید پودرش را عوض کند.

مرد هیچ نگفت.مدتی به همین منوال گذشت و هر بار که زن همسایه لباس های شسته را آویزان می کرد، او همان حرف ها را تکرار می کرد.

یک روز با تعجب متوجه شد همسایه لباس های تمیز را روی طناب پهن کرده است به همسرش گفت: یاد گرفته چه طور لباس بشوید.

مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره هایمان را تمیز کردم!

 

منبع:روزنامه خراسان

امید بازدید : 167 پنجشنبه 03 اسفند 1391 نظرات (0)


حکایت بهلول از ملک و سلطنت !

حکایت بهلول,بهلول,داستانهای بهلول

 

روزی بهلول بر هارون‌الرشید وارد شد.

 

خلیفه گفت: مرا پندی بده!

 

بهلول پرسید: اگر در بیابانی بی‌آب، تشنه‌گی بر تو غلبه نماید چندان که مشرف به موت گردی، در مقابل جرعه‌ای آب که عطش تو را فرو نشاند چه می‌دهی؟

 

گفت : ... صد دینار طلا.

 

پرسید: اگر صاحب آب به پول رضایت ندهد؟

 

گفت: نصف پادشاهی‌ام را.

 

بهلول گفت: حال اگر به حبس‌البول مبتلا گردی و رفع آن نتوانی، چه می‌دهی که آن را علاج کنند؟

 

گفت: نیم دیگر سلطنتم را.

 

بهلول گفت: پس ای خلیفه، این سلطنت که به آبی و بولی وابسته است، تو را مغرور نسازد که با خلق خدای به بدی رفتار کنی.

 

منبع:tebyan.net

امید بازدید : 143 پنجشنبه 03 اسفند 1391 نظرات (0)

حکایت لقمان و میوه ها

حکایت لقمان, حکایت لقمان و میوه ها, حکایتهای لقمان

زندگینامه لقمان حکیم

 
روزگاری، لقمان حکیم در خدمت خواجه ای بود. خواجه، غلام های بسیار داشت. لقمان بسیار دانا همواره مورد توجّه خواجه بود. غلامان دیگر بر او حسد می ورزیدند و همواره پی بهانه ای می گشتند برای بدنام کردن لقمان پیش خواجه.

 

امید بازدید : 120 پنجشنبه 03 اسفند 1391 نظرات (0)


دختر صدساله ( حکایت )

 

 

 

دختر صدساله

 

جوان تحصیل کرده ای پیش یکی از ثروتمندان رفت تا دختر او را خواستگاری کند.همین که مرد چشمش به قیافه جوان افتاد از این که چنین داماد موقری داشته باشد بسیار خوشحال شد.لذا برای تطمیع وی گفت: من سه دختر دارم که هیچ یک ازدواج نکرده اند و می خواهم همه را به راحتی شوهر دهم از این رو تصمیم گرفته ام به هر یک از آن ها موقع عروسی به تناسب سنشان پولی دهم تا دست خالی به خانه شوهر نروند.

 

به عنوان مثال آن که هجده سال دارد هجده هزارتومان و آن که بیست وپنج سال دارد بیست وپنج و دیگری که سی ودوسال دارد به همان مقدار وجه نقد دهم. حال شما به خواستگاری کدام یک آمده اید؟

 

جوان کمی فکرکرد و پرسید: شما دختر صدساله ندارید؟!


منبع:روزنامه خراسان


امید بازدید : 148 پنجشنبه 03 اسفند 1391 نظرات (0)



حکایت فردی در چاله

 

 

حکایت فردی در چاله

 

روزی فردی داخل چاله ای افتاد و بسيار دردش آمد ...

یک روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!

یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!


یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!


یک یوگيست به او گفت : این چاله و همچنين دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعيت وجود ندارند!!!


یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایين انداخت!


یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!

 

یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پيدا کند!


یک تقویت کننده فکر او را نصيحت کرد که : خواستن توانستن است!


یک فرد خوشبين به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!

 

سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بيرون آورد...!

امید بازدید : 184 پنجشنبه 03 اسفند 1391 نظرات (0)


نابینا و فضول

 

نابینا و فضول

 

  نابینایی در شب تاریک سبویی بر دوش و چراغی در دست داشت و به راهی می رفت. شخصی فضول به او رسید و خطاب به وی گفت: ای نادان شب و روز پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی برابر. چرا با خود چراغ حمل می کنی؟

 

نابینا گفت: این چراغ را برای این برداشته ام تا یک نفر کوردلی چون تو تنه نزند و سبوی مرا نشکند!

 

منبع:روزنامه خراسان

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
با سلام خدمت سرورانی که به ما سر زدند این وبلاگ در راستای کمک به هم میهنان گل خودم ساخته شده و و همینطور از اسم این سایت پیداست در خواست های محترم شما را میخواهد موضوع و یا هر مطلبی که میخواهید میتوانید به ما بگوید تا برای خود شما و یا در دید عموم قرار دهیم همینطور خواهشمندیم که در این سایت عضو شوید که ما را در برابر سایت های دیگر محبوب کنید تا مطالب مفیدتری را برایتان ارسال کنیم درخواست های محترم خود را حتما به ما بگویید خیلی خیلی ممنون مدیر سایت
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • افزایش بازدید پاپ اپ
  • ویکی دانلود ها
  • خرید اینترنتی کارت شارژ
  • دانلود برای همه!
  • مجله ایران من
  • گشت و گذار در وب
  • ناب بلاگ
  • {::با لبخند وارد شوید::}
  • جوک بانک
  • بروزترین مرجه دانلود نرم افزار و بازی
  • سایت خــــــــــفـــــــــــن
  • ๑۩۞۩๑اتاق خلوت دختران๑۩۞۩๑
  • ترفند های کامپیوتر & اخبار تازه دنیای تکنولوژی & هک و هزاران مطلب مختلف ...
  • آبی فان
  • فوق العاده ترین ببین
  • @**خنده بازار (باحال و خفن)**@
  • فروشگاه اینترنتی شایاشاپ
  • عنوان ضد بارسا | antibarca
  • ديدارها
  • زر پاتوق
  • سافت فست |نرم افزار,مالتی مدیا,گرافیک,بازی
  • عكس های بسيار زيبا
  • سرگرمی و چت و آموزش هک وامنیت
  • (معتبرترين فروشگاه اينترنتي در ايران - صبح خريد)
  • بزرگترین وبسایت برنامه نویسی ، طراحی سایت و سورس کد
  • پادشاه دانلود
  • سال سیمو
  • همه چی دانلود
  • افزایش ترافیک سایت و وبلاگ
  • خرید عینک آفتابی
  • خرید ساعت مچی
  • ساعت مچی
  • خرید عینک آفتابی
  • خرید ساعت مچی
  • خرید عینک آفتابی
  • ساعت مچی
  • ساعت مچی
  • خرید عینک آفتابی
  • خرید ساعت مچی
  • خرید ساعت مچی
  • خرید عینک آفتابی
  • خرید ساعت مچی
  • خرید عینک آفتابی
  • خرید ساعت مچی
  • عینک آفتابی
  • ساعت مچی
  • جديد ترين و برترين مطالب روز
  • سایت تبادل لینک
  • تبادل لینک
  • دانلود سریال جدید
  • قیمت روز خودروی شما
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • نظرسنجی
    ما در نظر داريم محتواي اين سايت رو كاملا عوض كنيم شما محتواي جديد را انتخاب كنيد
    آمار سایت
  • کل مطالب : 643
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 36
  • بازدید امروز : 103
  • باردید دیروز : 50
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 525
  • بازدید ماه : 1,751
  • بازدید سال : 23,920
  • بازدید کلی : 342,730
  • کدهای اختصاصی

    پیچک